آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

ღ.•*دختر گلم آنیتاღ.•*

سیزده بدر 92

سلام دوستان سیزده بدر خوش گذشت؟! به من و  مجتبی و آنیتا خوش گذشت. فقط من سرمای سختی شب قبلش خوردم که این باعث شد که برنامه سیزده بدر تغییر کنه. من و مامانمینا و خانواده ی خواهرم مهتاب قرار بود به جاده چالوس بریم ، قرار شده بود ساعت 4 صبح راه بیفتیم که با وجود ترافیک زمان رو خیلی از دست ندیم. ولی من چنان یکدفعه مریض شدم که تمام برنامه به هم خورد و مجبور شدیم سیزده رو در پارک انتهای کوچمون به در کنیم!!! ولی باز خوب بود،خوش گذشت. با این حالی که من تب داشتم و شدیدا سرم درد میکرد باز خیلی خوش گذشت. مامانم و بابام و داداشام و خانواده خواهرم هم راضی بودند میگفتند اینجا کم از چالوس نداره!!  البته میدونم ایشون برای د...
14 فروردين 1392

پستانک آری یا خیر؟!

آنیتای من از 2 ماهگی پستانک استفاده میکند. دکترش موافق این مسئله نیست من هم خیلی سعی کردم که  از  پستانک خوردن آنیتا جلوگیری کنم ولی نشد خیلی شبها گریه میکنه. اوایل پستانک گرفتنش هم همینطور بود من 2 ماه اول به دنیا آمدن آنیتا حتی یک شب هم نخوابیدم. خیلی بی تابی میکرد من هم اوایل برای کم شدن بی تابی هاش پستانک بهش دادم . حالا بهش عادت کرده. ولی من سر این موضوع مشکلی ندارم .مشکل من عادت آنیتا به پستانک سر گرد است، از پستانک ارتودنتیک خوشش نمی آید. این مسئله مرا کلافه کرده و من نگران دندانهایش هستم. بعضی شبها وقتی نیمه خواب است گولش میزنم و پستانک ارتودنتیک را دهانش میگذارم تا کمی عادت کند. دعا کنید تا به پستانک ارتودنتیک عادت کن...
14 فروردين 1392

خنده های آنیتای من

سلام دوستان چند وقتیه آنیتا خیلی قشنگ میخنده، منم تصمیم گرفتم که صدای قشنگشو ضبط کنم ولی متاسفانه این کار خیلی سخت بود ، به دلیل اینکه آنیتا تا متوجه ضبط کردن من میشد ، حواسش پرت میشد و کار خراب میشد. ولی به هر حال تونستم کمی از خنده های قشنگشو ضبط کنم، آن را در لینک زیر قرار دادم . لطفا بر روی لینک زیر کلیک کنید و سپس در صفحه جدید روی کلمهdownload now کلیک کنید. خنده های آنیتای من ...
10 فروردين 1392

ویژگی های آنیتای من در 5 ماهگی

دختر من  به اندازه یک ماهه دیگر هم بزرگ شد. خدایا شکرت در ماه ٥ زندگی شاپرک من ، آنیتای من به اشیای دور و برش توجه بیشتری میکنه و اسباب بازیهاشو کاملا میشناسه و به اونها واکنش نشون میده. دستاش هم کلا تو دهنشه و آب دهانش همیشه به راهه(در نیمی از عکساش اب دهانش اومده بیرون) فکر کنم میخواد دندون در بیاره . آواز خوندنش هم تکمیل شده و صداهها رو تقلید میکنه انگار میخواد با حرف زدن ارتباط برقرار کنه وقتی صحبت میکنی تمام توجهش به لبان گوینده است و حرکات لبان گوینده رو تقلید میکنه و اصوات جالبی تولید میکنه.کم کم میخواد سینه خیز بره ولی هنوز نتونسته. وقتی چیز جالبی میبینه دستا و پاهاشو خیلی تکون میده و خودش رو به سمت اون چیز پرتاب میکنه ، ...
10 فروردين 1392

نوروز 92 آنیتا

معذرت مامان مینا از شاپرک کوچولوش: مامانی این روزا بد جوری اذیتت کردم مهمونی های پشت سر هم و دید و بازدیدهای فشرده  و مسافرت طولانی تو رو خیلی اذیت کرد. دیگه شبها بدخواب شدی و همش گریه می کنی. مامان رو ببخش.قول میدم دیگه تمرکز بیشتری رو تو داشته باشم. تو عادت به جاهای شلوغ و پر جمعیت نداری !! الهی مامان فربون اون توقعات و عادتهات بره. تازه نه اینکه هم خیلی ما شا الله شیرینی و همه دوستت دارند هی از این بغل به اون بغل میشی و کلی این روزا اذیت شدی تازه کمی هم بغلی شدی و مامان رو یه کوچولو اذیت میکنی .خوب داری تلافی میکنی الهی مامان همیشه صورت خوشگلت رو سرحال و خوشحال ببینه     ...
10 فروردين 1392

نسران خوش گذشت2

سلام دوستان چهار روزی است که از مسافرت برگشتیم ولی به دلیل مشغله زیاد دید و بازدید فرصت پست گذاشتن رو نداشتم.  نسرون خیلی خوش گذشت. البته آنیتا کمی اذیت شد . ولی در کل خوب بود . آنیتا عمو و عمه هاشو دید . اونها هم دلشون خیلی برای آنیتا تنگ شده بود .همه می گفتند که کوچولوی من خیلی بزرگ شده . مامان معصوم و باباجونش هم کلی ذوق کردند.من مطمئنم که آنیتا هم به اندازه اونها ،دلش براشون تنگ شده بود. یک اتفاق مهم هم روز ٤ فروردین افتاد . عمه زهرای آنیتا یه فرشته کوچولو دنیا آورد، ما هم به اتفاق آنیتا برای دیدن پریسا خانوم(کوچولوی عمه زهرا) به بیمارستان نطنز رفتیم. خدای شکر جفتشون حالشون خوب بود . فرشته کوچولوی عمه زهرا د...
9 فروردين 1392

نوروز92

سلام دوستان ان شاءالله فردا اگر مشکلی پیش نیاد من و مجتبی و آنیتای عزیزم راهی نسرانیم. این اولین عید نوروزی است که خانواده کوچیک ما سه نفره شده ، امیدوارم  مسافرتمون بدون هیچ مشکلی سپری بشه. سال نو رو به تمامی دوستانم تبریک میگم.  امیدوارم سال خوبی داشته باشید.       ...
29 اسفند 1391

خونه تکونی

سلام به شاپرک کوچولوی خودم این روزا مامانی خیلی کار داره ، شب عیده و همه کار های مامانی مونده . تمام کارای خونه  هم مونده. پس مامان جون تو کی بزرگ میشی تا به مامان کمک کنی! نترس مامان زیاد ازت کار نمیکشه وای از خونه تکونی   ...
23 اسفند 1391