ღ.•*دختر گلم آنیتاღ.•*

خوابیدن جالب عسلک من     بازی آنیتا با عروسکش         ...

سلام به شاپرک کوچولوی خودم این روزا مامانی خیلی کار داره ، شب عیده و همه کار های مامانی مونده . تمام کارای خونه  هم مونده. پس مامان جون تو کی بزرگ میشی تا به مامان کمک کنی! نترس مامان زیاد ازت کار نمیکشه وای از خونه تکونی   ...

              ...

عسلک من در ٤ ماهگی دیگه میتونه کاملا بر گرده و سرش رو بالا نگه داره تازه توی رختخوابشم دور میره، دیگه نگه داشتنش سخت شده ! تازگی ها با صورت من بازی می کنه و وقتی حرف میزنم لبهام رو لمس می کنه و میگیره. و دیگه اینکه علاوه براینکه با دستاش بازی میکنه با پاهاشم هم بازی می کنه . دیگه داره کم کم بزرگ میشه ماشا الله ولی هی باصورتش زمین میخوره و گریه میکنه مخصوصا موقع خوابیدن. باید چند تا ناز بالش اطرافش بزارم تا بتونه بخوابه وگرنه برمی گرده و صورتش رو، رو رختخوابش می اندازه و این موقع است که صدای گریش بلند میشه! آواز خوندنش مم که در حد سلنا گومز شده! شب ها شروع به آواز خوندن می کنه و من و باباش رو مستفیذ میک...

این تقویم عیدی به آنیتای عزیزم هستش . چند برگش رو توی وبش میزارم. دو فصل سبز بهار دو فصل گرم تابستون دو فصل رنگارنگ پاییز دو فصل سرد زمستون   ...

حرکات جدید آنیتا در بدو ورود به ٥ ماهگی   ...

فندق جون من دیروز قبل واکسن زدنش یک حموم حسابی کردش! اینم دو عکس مشتی پس از حموم  کردن خانم.     ...

دیروز آنیتا رو برای ویزیت پیش دکتر جدیدش دکتر ابراهیمی بردم . دکتر ابراهیمی دکتر خوبیه و دکتر محمد رضا و آیدا هم بوده. دکتر از وضعیت قد و وزن آنیتا راضی بود.  وزن آنیتا جان ٧ کیلو و نیم شده بود . قدش هم گفتند و در پرونده آنیتا ثبت کردند ولی من آنقدر حواسم به لیست پرسشام بود که متاسفانه در خاطرم نموند . ویزیت بعدی حتما می پرسم تا در این صفحه یادداشتش کنم.     فردا هم برای واکسن زدن میریم پاستور! ...

عزیزم ورودت به 5 ماهگی مبارک     امروز آنیتا ی عزیزم وارد 5 ماهگی شد . امروز به دلیل اینکه  پام زخم شده بود نتونستم برم سر کار و نتونستم آنیتا رو برای واکسن زدن ببرم، فردا به همراه مجتبی میریم واکسن  4 ماهگیش روبزنیم. آنیتای گلم خودت برای واکسن فردا آماده کن! ...