آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

ღ.•*دختر گلم آنیتاღ.•*

دوباره آنیتا مریض شد

دیروز آنیتا جان حدودای بعد از ظهر هر چی میخورد بالا می آورد، اول فکر کردم به خاطر فرنی هستش که زیاد خورده ولی بالا آوردناش خوب نشد و نزدیکی های صبح با مجتبی جان به بیمارستان طبی کودکان بردیمش. اورژانس بیمارستان و روز جمعه ببینید دیگه چی میشه. در تریاژ گفتند که تب نداره البته من خودم خونه چک کرده بودم و از این مسئله مطمئن بودم . دکتر ا آر اس داد و یک کشت ادرار هم نوشت ولی آنیتا تا ٣ بعد از ظهر ما رو علاف کرد و ادرار نکرد چون از نایلون جمع آوری ادرار که بهش وصل کرده بودند خوشش نمی آمد. باز پیش دکتر بردیمش و گفت که کشت ادرار رو برای اطمینان نوشته بود و اشکالی نداره میتونیم بریم!! به هرحال برگشتیم. خدای شکر آنیتا دیکه بالا نیاورد ولی از ٤ بعد از...
20 ارديبهشت 1392

اولین غذای کمکی آنیتا

هفته پیش پنجشنبه اولین فرنی رو برای آنیتا حاضر کردم، خیلی دوست نداشت ولی جمعش چون گرسنه بود خوب خورد. ٥ شنبه ای ٢ قاشق مربا خوری بهش دادم. جمعه ای ٢ قاشق هم صبح و هم شب دادم و از شنبه سه وعده ٣ الی ٤ قاشق بهش میدم، خدای شکر خیلی فرنی دوست داره، مخصوصا وقتی شیرینش میکنم ، خیلی میخوره. اینم عکس اولین غذای آنیتا خانوم که مامان میناش درست کرده     ...
19 ارديبهشت 1392

مود ساکتی آنیتا

آنیتا دوباره افتاده به مود ساکتی (خانومی!)  از عید به این ور خیلی اذیت کردش . اصلا شب ها نمی خوابید و گریه می کرد . صبح ها هم بدتر از شب ها . تا اینکه اوایل اردیبهشت سرما خورد و تا همین هفته پیش درگیر این موضوع بودم. خدای شکر الان خوبه و مودش عوض شده و کمی آرومتر شده. آنیتا کلا مودی هستش . از بدو تولد 2 ماه گریه میکرد . 1 ماه  ساکت بود. نمیشه روی ساکتیش زیاد حساب کرد. ممکنه از فردا دوباره اذیت کنه. امیدوارم این مودش مستدام باشه اینم چند تا از عکس های آنیتا مامان قربون اون خندهات بره می بینید آنیتای من چند وقتی هستش که خودش شیششو میگیره،  کار مامان رو کمی راحت کرده ...
19 ارديبهشت 1392

روز مادر مبارک

دیروز روز مادر و بزرگداشت روز زن بود. امروز هم روز معلم است این ایام رو به تمامی مامان های گل و بانوان محترم و معلم های عزیز تبریک میگم. این اولین سالی بود که من در روز مادر ، مادر بودم.  مادر بودن خیلی حس قشنگیه. تازه قدر مادرم رو بیشتر میدونم. مادر عزیزتر از جانم روزت مبارک دیروز مجتبی جان هم برای من و هم برای آنیتا(ایشون هم خانومن دیگه!) گل خریده بود. خیلی خوشحالم کرد. واقعا ازش ممنونم.     ...
12 ارديبهشت 1392

ورود آنیتا به هفت ماهگی

امروز آنیتای من وارد ٧ ماهگی شد. این ٦ ماه چه زود گذشت. آنیتا در این شش ماه رفتارها و ویژگی های جور واجوری داشته. اوایل نا آروم بود و شب ها نمی خوابید . اواسط ٤ و ٥ ماهگی بهتر شد ولی از عید به این ور خیلی نا آروم شده و شب ها کلا بیداره. الان هم که سرماخوردگی بهش اضافه شده دیگه بدتر.   راستی واکسن شش ماهگی آنیتا رو تا بهبود سرما خوردگیش باید به دستور دکترش عقب بندازم. ویژگی های دختر من در شش ماهگی: آنیتای من دیگه برای خودش خانومی شده، به طور کامل اشیا رو میگیره و بیشتر هم تو دهنش میزاره  براش بازی مفهوم بیشتری پیدا کرده و شیطنتش رو میشه کاملا لمس کرد. کمی خودش رو جلو میکشه و در غلطش نیز حرفه ای شده  چند تا غلطش &nb...
9 ارديبهشت 1392
1