نسران خوش گذشت 3

سلام دوستان شرمنده این روزها سرم خیلی شلوغه ، در حال نوشتن پروپزال هستم. آخر هفته گذشته به نطنز پیش خانواده پدر آنیتا جان رفته بودیم . به آنیتا خیلی خوش گذشت.  با این حالیکه مدت زیادی خانواده همسرم رو ندیده بود ولی اصلا غریبی نمی کرد به قول بابا بزرگش "خون میکشه"  از دیروز که برگشتیم مرتب بهونه می گیره و درب ورودی خونه رو هی هل میده! به خیال خودش درب حیاط خونه بابا بزرگشه و می خواد بره حیاط. اونجا عکسای زیادی دختر عموش "فاطمه جان "ازش گرفت . برام ایمیلش کنه حتما تو وبش میزارمش. اونجا همه آنیتا رو دوست داشتن. منو خیلی شرمنده کردن انقدر با محبتن، مخصوصا عمو و زن عموی آنیتا که  ما رو حسابی خجالت دادن.  5 شنبه ای که خونه عمو حسین آنیتا دعوت بودیم زن عموش برای آنیتا جداگونه ماهیچه درست کرده بود. و مقداری ماهیچه هم به اسم آنیتا کنار گذاشته بودند تا به تهرون برگشتیم با خودمون بیاریم. چقدر ماهن. دستشون درد نکنه. اینا رو آنیتا جان می نویسم که وقتی بزرگ شدی بدونی چقدر دوستت داریم. خونه عمه زهراشم شنبه رفتیم . عمه آنیتا هم براش سوپ جداگونه کم نمک و ادویه درست کرده بود. می بینی آنیتا داره کم کم بهت حسودی می کنم.یک اتفاق بدم افتاد . آنیتا خورد زمین و دندونش به لبش گیر کرد و لبش خون اومد و باد کرد. من اولش خیلی ترسیدم ولی خوشبختانه تا صبح خوب شد . راستی  آنیتا دخترای عمه زهراشم  دید. ما شالله پریسا کوچولو حسابی بزرگ شده الان ٥ ماهشه. پرنیا خواهر پریسا کوچولو هم حسابی با آنیتا بازی کرد.

راستی ١٨ مرداد به یک عروسی رفتیم . داماد از دوستان و فامیل دور همسرم بود . این اولین عروسی بود که آنیتا تو اون شرکت میکرد . به آنیتا خیلی خوش گذشت . البته از این عروسی جیغ زدن رو خوب یاد گرفت . متاسفانه فرصت نشد از آنیتا تو عروسی عکس بگیرم.

اینم  عکسی از پریسا کوچولو که همین چند روز پیش ازش گرفتم

اینم یک عکس از برگشت آنیتا خانوم از نطنز که توی ماشین خوشبختانه تا قم خواب بود.