نسران خوش گذشت 3
سلام دوستان شرمنده این روزها سرم خیلی شلوغه ، در حال نوشتن پروپزال هستم. آخر هفته گذشته به نطنز پیش خانواده پدر آنیتا جان رفته بودیم . به آنیتا خیلی خوش گذشت. با این حالیکه مدت زیادی خانواده همسرم رو ندیده بود ولی اصلا غریبی نمی کرد به قول بابا بزرگش "خون میکشه" از دیروز که برگشتیم مرتب بهونه می گیره و درب ورودی خونه رو هی هل میده! به خیال خودش درب حیاط خونه بابا بزرگشه و می خواد بره حیاط. اونجا عکسای زیادی دختر عموش "فاطمه جان "ازش گرفت . برام ایمیلش کنه حتما تو وبش میزارمش. اونجا همه آنیتا رو دوست داشتن. منو خیلی شرمنده کردن انقدر با محبتن، مخصوصا عمو و زن عموی آنیتا که ما رو حسابی خجالت دادن. 5 شنبه ای که خونه عمو ...